نون بهترین دوست دوران دانشگاهم بود. روز اولی که قدم به دانشگاه گذاشتیم در فضای جلوی دانشکده کنار هم نشستیم و اولین کلام را در ان محیط  با هم رد و بدل کردیم. هم رشته بودیم و ورودی جدید و شدیم بهترین دوست هم. و از قضا هر دو متولد شهریور.مخصوصا که خانه هامان هم به هم نزدیک بود. و دانشگاه برای هردوی ما بسیار دور محسوب میشد. چهارسال تمام  با هم بودیم و البته او لیسانسش را شش ساله گرفت. یک و سال و نیم مانده بود به پایان درس که مادرش فوت کرد و این موضوع تاثیر زیادی رویش گذاشت. هرچند کلاسهامان از یک جایی به بعد به علت تفاوت گرایش هایمان که من محض بودم و او کاربردی فرق داشت ولی صبح ها با سرویس میرفتیم و عصرها با هم بر میگشتیم و فرصت های خالی را با هم میگذراندیم. اگر از من بپرسند بهترین دوران زندگیم چه زمانی بوده میگویم همان چهار سال دانشگاه اما مطمئنم اگر از نون بپرسند ان را بدترین دوران زندگیش میداند. ترمهای اخر دیگر تنها بود. همیشه صبر و شکیباییش را مثال زدنی میدانم این که خنده هیچ گاه از لبانش دور نمیشد و نمیشود. من اگر بودم دوام نمیاوردم به گمانم ادم صفر و صدم که اصلا چیز خوبی نیست.

 نون خوب و مهربان و زیبای من ازدواج نکرد. علتش را هیچ گاه ندانستم اما میدانم نبود مادر برایش همیشه سخت و ازار دهنده بود. استخدام رسمی اموزش پرورش است در قسمت اداری. امروز با هم حرف زدیم در بیست سال گذشته یک بار همدیگر رادیدیم  و کمتر از بیست بار با تلفن صحبت کردیم. با این همه گذشت زمان هنوز هم با هم مثل گذشته راحتیم و شاید که معنی واقعی دوست همین باشد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مطالب و منابع Internet Movie Critic Luke فروش پایان نامه,نمونه سوال,مقالات,جدید jef bezos تسهیلگری توسعه محلی توسعه اقتصادی توسعه اجتماعی توسعه شهرسازی شهرک صنعتی Heather عاصی! Tony game dota 2