دیروز مربی بدمینتون می پرسد چرا چند جلسه نیامده ام. می گویم: رفتم فیلم ببینم. با تعجب می گوید: مگر تحریم نبود، همکار دخترم که تدوینگر است گفته که همه چیز را تحریم کردیم و نرفتیم.

 گفتم: والا من که کاری به ت نداشتم و فقط رفتم و چند تا فیلم دیدم و هر جا هم که رفتم شلوغ بود. 

 همین. فقط همین چندتا جمله را رد و بدل کردیم. مسلما نه او حس من را میفهمید و نه من حس او را.

ولی  نام جشنواره واقعا مسخره شده وقتی فیلمها مملو است از بدبختی و دنیای واقعی هم پر است از فاجعه، این نام خودش یک طنز تمام عیار است. نمیدانم واقعا دست اندر کاران این موضوع را نمی فهمند. یا خودشان را به نفهمی زده اند.

 هر چه بود تمام شد.

" تومان " را هم دیدم.  مخاطب را ازار میداد. سبک فیلمبرداریش. افسار گسیختگیش.  ریتم بینهایت تندش که موسیقی هم تندیش را مضاعف میکرد. کمبود کلام بین آدمها.  و تحول شخصیت که فقط بر تصویر استوار بود و دلیلش واضح نبود. و نمیدانم،  شاید فیلم دقیقا همین است. هرچند فرم نباید مخاطب را ازار دهد. و شاید که فقط این حس من است .

و حیف که "ابر بارانش گرفته" را نتوانستم ببینم.

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Information96 seha شعرهای ادبی / کلمات جدولی ثنا ثمین گروه فرهنگی و آموزشی طلوع کنگان تور اسلواکی مدرسه علمیه أمیرالمؤمنین(ع)درگز-واحدپژوهش ستاره باران قرآن یگانه نشانه کامل ایمان